ترس شاید اولین چیزی بووده که ...
میرم دوباره بیام خیلی چیزا هست برا گفتن .
الان خووبه .
تنهام
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
خاکسترم را به باد بسپارید
خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در
-
يه مدتي بود خودمم از خودم خبر نداشتم. شايد يه كم خلوت تر بيام. دلم هم تنگ شده هم نشده
-
وقتی می روی دیگر خبری ازت نمی شود و من بینِ در و بینِ اختلاف دمای بیرون و درون اتاقی گیر میکنم که گاهی بسته می شود از ت...
-
هنگام غرق شدن چه صدايي مي شنويم همراه با مزه مزه كردن ِِ آب ميوه ي از پس پريروز مانده اي با طعم تفاله ي تهنشين شده اعماق ِِ قوطي ِ بنف...
1 comment:
ترس از ناشناخته ها اشكالي نداره اوون ترسي وحشتناك هست كه از شناخته شده ها باشه .از شناخته ها شناسها
Post a Comment