حوله آبی که مامان خریده تنم بوود
موقع نوشتن نوک انگشتام میلرزید
سخت تر شده بوود نفسم
یه جوور ترس هیجان انگیز بوود برام
یه جوور هیجان ترسناک بوود برام
همش اشتباه میشد موقع تایپ
دکمه های کیبرد از دستم در میرفت
.................................................
نمی دونستم من قبلا دیده بودم یکی رو
یادم رفته بوود؟؟؟
این همه مدت تو این برزخ
من بوودم اما نبوودم
حکایت عجیبی یه
حتی ش... هم گقت : بزرگ شدی
من سخت فراری ام از این بزرگ شدنی که آرزوی خیلی هاس
.....................................................
ماجرای دیشب گفننی یه
من سریع خودم رو رسوندم اوونجا
با آجانس
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
خاکسترم را به باد بسپارید
خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در
-
يه مدتي بود خودمم از خودم خبر نداشتم. شايد يه كم خلوت تر بيام. دلم هم تنگ شده هم نشده
-
وقتی می روی دیگر خبری ازت نمی شود و من بینِ در و بینِ اختلاف دمای بیرون و درون اتاقی گیر میکنم که گاهی بسته می شود از ت...
-
خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در
1 comment:
خوب حالا با آژانس کجا رفتی؟
Post a Comment