3.14

وقتی می روی

دیگر خبری ازت نمی شود

و

من

بینِ در

و

بینِ اختلاف دمای بیرون و درون اتاقی گیر میکنم

که

گاهی بسته می شود

از توانایی چشمان گاها الکتریکی ات .

10 comments:

آدم آهنی said...

از دستگیرهء در هم بگو

Anonymous said...

وقتی می روی دیگر نمی شود پیدایت کرد، چگونه با خود ببرمت وقتی که نیستی؟
گاهی نوایی
گاهی صدایی می شنوم از همین در و دیوار که مجازی اند و خود دنیایی که در آن زنده ایم.
هستی انگار!

سلام

najur said...

...من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

تماس said...

خانه فیلتر شد.

ما اینجا هستیم، در آدرس جدید.

http://khanehonar1.blogspot.com/

موفق باشید


خانه هنر

هرمزد said...

گاهی فاصله دنیا و آخرت را با یک حرکت چشم میشود رفت

بازگشت در کار نیست ؟؟؟

Alfons said...

سلام. می دونی، انقدر کامنت گذاشتم و رد نشد یادم رفت چی می خواستم بگم. با اینکه خودم باگ اسپاتی هستم و مشکلاتش رو می شناسم، کامنت گیرت خیلی گیر داره. موفق باشی

najur said...

من باز به روز ام

میما said...

تمام من آلوده ی توست

تو محشری ای


ویرووووووووس

میما said...

تمام من آلوده ی توست

تو محشری ای


ویرووووووووس

ramin said...

سلام دوست من

یک نظر سنجی درباره رابطه پارتنری گذاشتم اگه دوست داشتی خوشحال میشم از نطرت آگاه بشم البته دوستان دیگه هم میخونن

مایل به تبادل لینک هم بودی بگو
[گل]

خاکسترم را به باد بسپارید

خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در