خاکسترم را به باد بسپارید

خیس و مرطوب
لباس زیرم
و
بر زمین
نیمه جان
سپر فرسوده ی من
خشاب اسلحه ی چوبین م
حد فاصل این رفت و آمد
می رفتم
از راه به راه
از در به در

Story was inspired by Paul Smith’s love of books



.بوی کتاب و کتابخانه می دهی 
بوی انتظاردر راهرو و آسانسور هتل

Sur Le Mur


Sans toi
les émotions d’aujourd’hui
 ne seraient que 
la peau morte des émotions d’autrefois.

ورود ممنوع

و

این بار

به سادگی کشیدنِ یک سیگار

تمام میشوی

.


پارنونگاری

خودم را ارضا میکنم از رایحه ی نمناک تعریق شده ی خودم از زیرِ بغلی که به دیوار مالیدمش

به دیوار مالیدمت

نمناک

نقطه

از تو

ویرگول

کمی

ویرگول

هِیری تَرَم

.

پس چرا اینقدر جدی خشک می شوی ؟

ناجورتراپی

من معتادم

چیزم دهن هرکی میگه این شعر نیست

.

(برا اونی که هی تو خیابونا میبینمش )

خاکسترم را به باد بسپارید

خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در