الان ممکنه ببینن .خیلی جرات می خواد .مادرم پشت سرم نشسته


برای خیلی ها شاید هیچ معنی نداشته باشه
اما ...
میگم این یه بخشی از یه عکسه وقتی مامانم با تعجب و کنجکاوی زننده ای پرسید این چیه؟
با فتوشاپ روش زووم کرده بودم اول فقط دستش معلووم بوود .
مامانم گفت فکر کردم این موضوع اصلی عکسه .بعدش گفت می خواستم بگم خیلی بده
اما این عکس برای من مثل همه بقیه پرسه های بی حیا م تو این دنیا کلی با معنی بوود برام
کاش منم میتونستم عینک آفتابی بزنم که تا وقتی از سر کوچه رد میشم بتونم با بی حیا یی تمام زل بزنم بهش
اوونم نفهمه که ...
از اوونجا که رد شد گقتم وقتی برگشت ازش عکس می گیرم .
اما اوون موضوع اصلی عکس من بوود

2 comments:

Anonymous said...

والله من يه بار كامنت گذاشتم نشد حالا اين بار دوم :ميگم تو اين دنيا كه مك سيف نيست سخته زوم كردن رو يه پسر يا پرسه های بي حيا به قول خودت

آدم آهنی said...

چیزی نیس. تمرین می خواد و یه دریا دل

خاکسترم را به باد بسپارید

خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در