نميدونم

يه مدتي بود خودمم از خودم خبر نداشتم.
شايد يه كم خلوت تر بيام.
دلم هم تنگ شده هم نشده

17 comments:

Soulmate said...

نمیدونم، شاید.

آدم آهنی said...

پس دل ما چی؟

Anonymous said...

مرسی که بهم سر زدی.

دفعهء بعد من اول میشم

مهدی said...

بیشتر بیشتر بیا
توی نوشته هات چیزی هست که آدم دلش می خواد
بیا بذار کشفت کنم

Anonymous said...

سلام
ميدوني ، بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه
كه آدم ميتونه داشته باشه !!!!ا
مگه نه ؟؟؟؟

موفق و شاد باشي

Anonymous said...

سلام
ميدوني ... بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه كه آدم ميتونه داشته باشه!!!ا
مگه نه ؟؟؟!!!ا
موفق و شاد باشي

shervin said...

سلام
ميدوني ... بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه كه آدم ميتونه داشته باشه !!!ا
مگه نه ؟؟؟!!!ا
موفق و شاد باشي

shervin said...

سلام
ميدوني ... بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه كه آدم ميتونه داشته باشه !!!ا
مگه نه ؟؟؟!!!ا
موفق و شاد باشي

Anonymous said...

سلام
ميدوني ... بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه كه آدم ميتونه داشته باشه !!!ا
مگه نه ؟؟؟!!!ا
موفق و شاد باشي

Anonymous said...

سلام
ميدوني ... بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه كه آدم ميتونه داشته باشه !!!ا
مگه نه ؟؟؟!!!ا
موفق و شاد باشي

Anonymous said...

سلام
ميدوني ... بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه كه آدم ميتونه داشته باشه !!!ا
مگه نه ؟؟؟!!!ا
موفق و شاد باشي

shervin said...

سلام
ميدوني ... بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه كه آدم ميتونه داشته باشه !!!ا
مگه نه ؟؟؟!!!ا
موفق و شاد باشي

shervin said...

سلام
ميدوني ... بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه كه آدم ميتونه داشته باشه !!!ا
مگه نه ؟؟؟!!!ا
موفق و شاد باشي

shervin said...

سلام
ميدوني ... بعضي وقتا بي خبري بهترين خبريه كه آدم ميتونه داشته باشه !!!ا
مگه نه ؟؟؟!!!ا
موفق و شاد باشي

shervin said...

فكر كنم يه گند كاري حسابي كردم
اصلا حواسم نبود كه كامنتهارو مشروط به تاييد كردي و من فكر مي كردم يه اشكالي توي آيدي ام وجود داره و واسه همينم پشت سر هم هي كارمو تكرار كردم
امان از حواس پرت من
جديدا خيلي حواس پرت شدم
به هر حال خيلي معذرت ميخام
اميدوارم بابت اين شلوغ بازي منو ببخشي

Anonymous said...

دل من که حسابی تنگ شده

Anonymous said...

webloge khoshkeli dari agha...

خاکسترم را به باد بسپارید

خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در