17.25

طي كردن مسيري تكراري براي شناسايي باكره اي خياباني

كي نميشه خسته

كي تورو ميذاره

روي دو تا چشماش

.

.

استفراغ

استفراغ

.

غرق مي شوم در تخيل ي سفيد . محض

.

بادكش شدن گوش راستم بعد از سيزده ساعت بيل زدن براي پيدا كردن يك ريفيق قديمي

و

بوق ِ مليحي از الآرم يك كيت الكترونيكي ِ چك كننده ي علائم ِ حياتي انسان

كه در روشنايي ِ امروز صبح

به سادگي محو مي شود

4 comments:

Anonymous said...

هوووم
فوران زدی؟
کی این وبلاگ سه بار آپ شد
من خبر
نشدم؟
دو سه روز پیش
خبری
نبود
که؟
رامتین

Anonymous said...

خیلی از روزهایی که ار خیابانها می گذرم وقتی تابلویی میبینم که نوشته: کارگران مشغول کارند, ولی هیچکسی را آنجا نمیبینم؛ از خود میپرسم کدام کارگر؟ برای که؟ کدام زحمت؟ برای چه؟ به چه خاطری؟
آیا واقعا ارزشش را داشت؟

Anonymous said...

دیوس

Anonymous said...

salm aziz omidvaram halet khoob bashe khastam azatoon ejaze begiram vaghti blogetoon ro UP mikonid man lonke roozane bedam baraye etela resani

montazere javabetoon hastam

movafagh bashid

andranic

www.2tehranpatogh.wordpress.com

خاکسترم را به باد بسپارید

خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در