امشب تووپم خیلی پر بوود

امشب کلی عصبانی بودم از خودم که ندونسته باعث شدم بیشتر تو عمق برزخ خودم فرو برم
رفته بودم دکتر
مثلا دکتر...
گفتنی نیس
الان خوبم
اما متاسفم برای بقیه کسایی که میرن اوونجا
......................................
من باید اطاق بسازم
اطاق شخصی
...................................
من باید مرز بکشم
مرز های زیادی که بقییه هم تووش گیر نکنن
.....................
به پ... گفتم که سخته دوباره ساختن
اما یه موقع هایی چاره نیست
من 4 سال عقبم
پ...هم گفت میشه

3 comments:

koooootah said...

سلام.منم يه جايي چند سال عقبم يه جايي چند سال جلو.حتما لازم نيست بگم يه جايي هم سر جام هستم؟راستي اون مرز كشي بايد صبر كني تا مساح بياد و ميدوني وقتي مساح بياد تو گير و دار قوانين قصر عاشق ميشه و مرز كشي بي مرزكشي(البته اگه خوب يادم مونده باشه)

Anonymous said...

دير نيست هيچوقت..براي ساختن

مانی زانیار said...

سلام وبلاگ قشنگی داری من بعد از مدتی فیلترینگ دوباره برگشتم خوشحال میشم به من هم سری بزنی

خاکسترم را به باد بسپارید

خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در