اهم اهم

پنج و چهل مين
خودتم احساس ميكني كه تايپي؟؟؟
at

No comments:

Post a Comment

Subscribe to: Post Comments (Atom)

خاکسترم را به باد بسپارید

خیس و مرطوب لباس زیرم و بر زمین نیمه جان سپر فرسوده ی من خشاب اسلحه ی چوبین م حد فاصل این رفت و آمد می رفتم از راه به راه از در به در

  • نميدونم
    يه مدتي بود خودمم از خودم خبر نداشتم. شايد يه كم خلوت تر بيام. دلم هم تنگ شده هم نشده
  • 3.14
    وقتی می روی دیگر خبری ازت نمی شود و من بینِ در و بینِ اختلاف دمای بیرون و درون اتاقی گیر میکنم که گاهی بسته می شود از ت...
  • كاش هيچوقت بغلم نكرده بوودي
    كاش يه جايي نزديك ترم بودي حداقلش يه موقع هايي اتفاقي دستم به دستت مي خورد آقاي دكتر يه دارو مي خوام براي احساس خوشبختي